ِجاده
جيرجيرك ها سر به سر هم ميگذارندو سر و صدايشان سراسر دشت را در برگرفته،درختان صنوبر كنار جاده كه زيبا رقصيدنشان را در مسير باد به رخ همه ميكشند همبازي آنها ميشوند و مستانه قهقهه سرميدهند.تا چشم كار ميكند چشمانت سبز ميبيند تا به آبي آسمان برسي.كيمه ها كه چند سالي است مدرن شده اند و از چوبي به بلوكي ترفيع رتبه پيدا كرده اند ميزبان زنان شاليكار شده اند.در اين بين تلالو نور خورشيد كه مهرش را بي هيچ منتي به همه تقديم ميكند نميتواند مانع من براي ديدن اين مناظر زيبا شود.هر روز اين جاده را براي رسيدن به محل كارم از قائمشهر به ساري طي ميكنم.سعي مي كنم هميشه اينگونه ببينم تا روزم را خوب شروع كنم. امان از روزي كه از اول صب...
نویسنده :
مامان هانی
8:57